سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ارتباط دختر و پسر

ارتباط دختر و پسر

 

چالش نسل قدیم با جدید  -  عشق در نخستین نگاه  -  حدود روابط از دیدگاه قرآن  -  اشکالات روابط  -  اگر این رابطه مقدمه ازدواج باشد چطور ؟
* 1-    اختلاف دو نسل :
نسل قدیم ما باید بداندکه نسل جدید یک نسل متفاوت است .
راه حل مشکل این است که نسل گذشته باید با نسل نو دیالوگ برقرار کند و با او هم صحبت شود .
خاطره : مادر محترمه ای از دست دخترش سخت شاکی بود که نصیحت پذیر نیست . تا از در نصیحت بر می آییم سخت ناراحت شده و اشیاء به این طرف و آن طرف پرتاپ می کند . و یا کیفش را نگاه می کنم عصبانی می شود که چرا وارد حریم خصوصی من می شوید .
« وارد حریم خصوصی دیگران شدن اصلاً شایسته نیست »
از من کمک خواست و من گفتم باید با ایشان صحبت کنم .
دختر محترم آمد ولی بسیار ناراحت و عصبانی . از او پرسیدم که : شنیدم که شما با کسی دوست شده اید و برای زندگی آینده ات تصمیم گرفته ای . گفت : به شما مربوط نیست . دخالت نکنید .
گفتم : از اینکه همسر آینده ات را خودتان یافتید بسیار خوب ؛ ولی من یک خواهش از شما خواهر محترمه دارم و آن اینکه پسر را برایم معرفی کنید . و اگر بنده به عنوان یک کارشناس او را شایسته دیدم ؛ من چیزهایی از روان شناسی پسرها می دانم که اگر به اینها عمل کنی این پسر دیوانه وار دنبالت بیاید .
به یک شرط : و آن اینکه اگر ثابت کردم که این پسر خوبی نیست ؛ مرد زندگی نیست و شرایط یک همسر مناسب را ندارد او را رها کنی .
بر خلاف برخورد اولیه که سخت عصبانی و ناراحت بود ؛ چهره اش تغییر کرد و با خوشحالی گفت : حتماً . و شروع کرد به توضیح دادن.
سه چهار تا اشکال مهم از مرد مورد علاقه اش یافتم و ثابت کردم که این مرد ؛ مرد  زندگی نیست . و پس گفتگو پذیرفت .
شرط گفتگو و احترام متقابل میان دو نسل ؛ این است که اولاً نسل گذشته زمان حال را کاملاً درک کند  و ثانیاً  به طور منطقی با آنها رفتار کند .
اگر ما توان این کار را نداریم فرزندمان را نزد کسی ببریم ( یک مشاور یا یک روان شناس دانا  ) که او با وی صحبت بکند ؛ پاسخ منطقی بشنود که در اکثر اوقات نتیجه بخش خواهد بود .
* 2-  عشق
اولاً : کاربرد حقیقی واژة « عشق » فقط در ارتباط بنده با خداست . و بکار گیری آن در ارتباط مادی ؛ نوعی ستم به این واژة نورانی است
ثانیاً : تفاوت های جدی میان عشق مقدس و الهی با علاقه های افراطی مادی است ؛ که اشاره خواهیم کرد :
عشق الهی ؛ رام کننده است . عشق مادی ؛ انسان را وحشی می کند .
عشق الهی ؛ صبر آور است . عشق مادی صبر شکن است .
عشق الهی ؛ نیروزاست . عشق مادی ؛ نیروبَر است .
عشق واقعی ؛ خود خواهی براست . عشق مادی ؛ خودخواهی زاست .
عشق الهی ؛ شادی آور است . عشق مادی ؛ غم افزاست .
عشق الهی ؛ سریان دارد ، و عاشق ؛ همة پدیده های عالم را جلوة او می داند و به همه عشق می ورزد . عشق مادی ؛ عشق به خواسته های نفسانی خود است .
عاشق حق ؛ از زجر خدا هم شاد می شود . عاشق غیر خدا ؛ از آزار معشوقش دلشاد نیست .
عاشق خدا ؛ با فراق و یاد او لذت می برد . عاشق غیر خدا فقط با وصال دلخوش است و فراق برایش رنج زاست .
حکیمی ؛ چشمش به یک مورچه پسر افتاد که داشت خاک های یک تپه را از یک سو به دیگر سو می برد . از او پرسید این چه کاری است که می کنید ؟
گفت : مورچه دختری شرط وصالش را این گذاشته است .
حکیم گفت : فکر نمی کنی سرکار باشی . همه عمرت 5 ماه نیست . مدت زمان این جابجایی خیلی بیشتر از اینهاست .
گفت : اشکالی ندارد .مردن در راه هم برایم لذت بخش است . نرسیدم نرسیدم .
اما عشق های کاذب و مادی  :
افسانه این زمان
عشق‌های این زمان آن عشق‌های قصه نیست
این زمان فرهاد کو؟ مجنون که شد؟ افسانه کیست؟
عاشقی را گفتم اَر محبوبه خواهد، کوه از جا می‌کَنی؟
گفت: عاشق بودن آری، کوه کندن بهرِ چیست؟
گفتم او را : عاشقان آواره در دامانِ صحرا بوده‌اند
گفت: سرگردان به صحرا در شدن از ابلهیست!
گفتمش: در راه جانان دست از جان می‌نهی؟
گفت: باید شادمان با دلبرِ جانانه زیست!
گفتم: اما عاشقانِ قصّه این رَه رفته‌اند
گفت: امّا این زمان این کارها دیوانگی ست!
گفتم: ای عاشق، اگر محبوبه بد عهدی نمود؟
گفت: دنیایی بزرگ است و پُر از حور و پریست!
عاشقِ عاشق پرستِ بینوا، جویی چه را؟
آنچه می‌جویی در این دوران، «محمد» نیست نیست .

* 3-  روابط دختر و پسر از نگاه قرآن کریم :
سه دیدگاه در این مسئله وجود دارد :
1-  ارتباط مطلقا ممنوع است .
2-  هیچ حدی برای ارتباط زن و مرد وجود ندارد ؛ آزادی مطلق .
3-  ارتباط مجاز ارتباطی است ؛ زن و مرد همدیگر را انسان ببینند . اگر زن ؛ مرد را انسان ببیند نه جنس مخالف . و نیز پسر ؛ دختر را در یک رابطة ضروری انسان ببیند نه جنس مخالف ؛ از نگاه قرآن ممنوع نیست .
در جامعه نمی شود میان زن و مرد حصار کشید ؛ گاهی شرایط اقتضاء می کند که مردان با زنان سخن بگویند و نیازهای بی شمار زندگی را در یک تعامل کاملاً انسانی بر طرف سازند ؛ اما به شرطی که در این تعامل و رابطه همدیگر را انسان ببینند و رابطه کاملاً انسانی باشد ؛ رابطه جنسی نباشد . الیته کار آسانی نیست . به صرف ادعا شدنی نیست . زمانی این نوع رفتار انسانی و الهی امکان پذیر است که شخص سرمایه های معنوی موسی را داشته باشد و از عشق الهی و باورهای خدایی یوسف بهره ای برده باشد . پسر و یا دختری که رابطه اش با خدا ضعیف است ؛ نماز را هر روز تجربه نمی کند او اگر ادعا کند رابطه ام با جنس مخالفم انسانی نیست نه جنسی ؛ نباید باور کرد . 90 در صد رابطه های تصویری در سینما و تلویزیون رابطه جنسی است و رابطه انسانی نیست . به جنس مخالف می نگرد ؛ نه یک انسان .
عزیز دلم : تشخیص این که رابطه انسانی است و یا غیر انسانی ؛ بسیار روشن است . نباید خویشتن را فریفت .
در قرآن عزیز ما ؛ در چهار مورد به صراحت این مسئله شده است :
*  1-  داستان موسی (ع) و دختران حضرت شعیب  :
این داستان را می توانیم در سوره قصص از آیه 23 به بعد ببینیم (4) : داستان مربوط به زمانی است که حضرت موسی از شهر مصر با حال ترس و نگرانی از دشمن به جانب مدین بیرون رفت .
چون به سر چاه آبی در حوالی شهر مدین رسید ، آنجا جماعتی دید که گوسفندانشان را سیراب می کردند . و دو زن را یافت که دور از مردان در کناری به جمع آوری گوسفندانشان مشغول بودند . موسی به جانب آن دو رفت و گفت شما اینجا چه کار می کنید ؟ گفتند که منتظریم تا مردان ، گوسفندانشان را سیراب کرده ، باز گردند ، آنگاه گوسفندان خود را سیراب کنیم و پدر ما ،  مردی سالخورده است .
موسی گوسفندانشان را سیراب کرد و سپس رو به سایه آورد و دست به دعا برداشت . و حضرت موسی هنوز از دعا  لب فرو نبسته بود ، که دید یکی از آن دو دختر با کمال وقار و حیاء باز آمده گفت پدرم از تو دعوت می کند تا به منزل ما آیی و در عوض سقایت گوسفندان ما ، به تو پاداش دهد. چون موسی نزد پدر دختران ( شعیب ) رسید و سرگذشت خود را با شعیب حکایت کرد ، شعیب گفت اینک هیج نترس که از شر قوم ستمکار نجات یافتی . در این هنگام ؛ یکی از آن دو دختر ( صفورا ) گفت : ای پدر این مرد را برای کار خود اجیر کن که وی بهترین کسی است که می توان برای انجام کار  به خدمت برگزید ، چرا که او هم امین است و هم توانا .
شعیب خطاب به حضرت موسی (ع) کرد و گفت : من اراده کرده ام که یکی از دو دخترم را به نکاح تو در آورم  ...
*  درسهایی از الگوی قرآنی در ارتباط دختر و پسر :
اگر در این داستان ، دختران شعیب ، الگوی دختران و موسی ، الگوی پسران در روابط دختر و پسر باشد حداقل دو الگوی ارتباطی در این داستان نفی می شود :
اول : الگویی که از روابط آزاد و بی حد و حصر پسر و دختر دفاع می کند . زیرا دیدیم که به نقل قرآن ، دختران نخواستند با جنس مخالف براحتی اختلاط ، بلکه حتی ارتباط داشته باشند ..
دوم : الگویی که نفی مطلق  ارتباط دختر و پسر را مطرح می کند . زیرا موسی وقتی دختران را در کنار چاه دید ، با آنها ارتباط کلامی بر قرار کرد و از مشکل آنها پرسید و این تعامل حکایت ازمشروعیت ارتباط کلامی بین دختر و پسر در صورت ضرورت و نیاز دارد .
پس الگوی مطلوب دینی در ارتباط دختر و پسر ، پذیرش ارتباط مقید و مشروطً است ، نه نفی ارتباط مطلقاً و نه وجود هر گونه  ارتباط مطلقاً .
*  یکی از شرایط ارتباط دو جنس مخالف ، خودداری از نگاه ناروا است ، که از آن در سوره نور 30و31 به "غض بصر" تعبیر شده است . فرمان قرآن در اینجا « بستن چشم » نیست ، بلکه فرمان کنترل چشم است از نگاه خیره ، هوس آلود ، مریض و کنترل نشده .
*  از جمله نکات بسیار مهم که در ارتباط دختر و پسر ؛ شیوه راه رفتن دختر شعیب نزد موسی است . "مشی با حیا".
که در آیه 26 از سورة قصص در توصیف راه رفتن دختر می گوید : ( تمشی علی استحیاء ) یعنی در تعامل دختر با پسر مشی مبتنی بر حیاء ، عفاف ، وقار ، متانت بسیار حائز اهمیت است . زیرا شیوه حرکت ، سبک سخن گفتن ، نحوه لباس پوشیدن حامل پیام است و در هر فرهنگی ، با مخاطبش سخن می گوید .
لازم به توضیح است که برخورد متکی به " حیا " ، با برخورهای غلط دیگر از اساس متفاوت است
" حیا " یک صفت پسندیده اخلاقی است و عبارت است از : « کنترل ارادی رفتار خویش ، به منظور حفظ حریم بین خود و دیگران » در حالیکه " شرم " ، یک نوع ناتوانی در اظهار وجود و ابراز خود است . شرم و خجالت یک حالت هیجانی است که فرد در آن به شکل غیر ارادی ، از انجام عملی و یا بیان عقیده ای و یا حضور در جمع و جماعتی ، خودداری می کند . در چنین وضعی ، فرد مضطرب است و بر رفتار خود تسلط اندکی دارد .
* امروزه آنچه در سطح جامعه ما به عنوان مشکل اساسی در سطح خانواده و محیطهای آموزشی مشاهده می شود ؛ وجود روابط پنهانی بین دختران و پسران است . در برقراری روابط پنهانی می باید به نقش اولین ارتباط دختر و پسر که گاهی به استمرار روابط پنهانی منجر می شود توجه کرد .
اما آیا از این الگوی قرآنی در رابطه با معضل روابط پنهانی و راههای مواجهه با آن می توان پندی آموخت ؟
به نظر می رسد که آنچه که در منابع روایی آمده گره گشاست که چون آن دو دختر بر خلاف عادت هر روزه بزودی به خانه برگشتند ، پدرشان که از  زود آمدنشان تعجب کرده بود ، پرسید : چه شد که امروز زود بازگشتید ؟ دختران گفتند : مرد صالحی بر سر چاه بود که با مشاهده وضع ما بر ما ترحم کرد و گوسفندانمان را آب داد و ما زود تر به خانه آمدیم .
باید دقت کردکه روابط پنهانی عمیق به یکباره شکل نمی گیرد . با برخورد اتفاقی ، به ویژه در قالب رفع مشکل و حاجتی که بر قلب و زبان آدمی اثر بگذارد ، به سمت روابطی گسترده تر و احیاناً  نامطلوبتر می رود .
راه کار : این است که دختران در اولین برخورد تأثیر گذار؛ آن را در فضای خانوادگی شان مطرح کنند تا افراد مجرب و والدین سرد و گرم چشیده ، راهنمایی های لازم را در اختیار نسل جوان قرار دهند . چنان چه اگر دختر و پسر مشکلات و حوادث جدید و برخورد های قابل توجه روزانه خود را با افراد مجرب در فضای خانواده مطرح کنند و والدین نیز بتوانند نقش مفید و سازنده ای را ایفاء کنند ؛ جلوی روابط پنهانی و ناسالمی که محتمل است متعاقب برخورد اول شکل گیرد ، گرفته می شود .
• البته پر واضح است که چنین اقدامی :
اولا : روابط صمیمی والدین با نوجوانان و جوانان را می طلبد .
باید فرزندان محیط خانه را سالم ، امن و قابل اعتماد احساس کنند تا درد دلها و مشکلات خود را با والدین در میان بگذارند .
ثانیا : والدین باید شرایط نسل جدید را درک کنند ؛ واقعیتها را ببینند ؛ سعة‌ صدر داشته باشند ،‌ تا با درایت و گفتگوی منطقی با آنان برای حل مشکل اقدام نمایند .
« این چنین اقدامی از « اختلاف و انقطاع نسلها » در محیط خانوادگی جلوگیری خواهد کرد »
در این الگوی قرآنی ؛ دختران حضرت شعیب (ع) آنچه را که رخ داده بود در خانواده با پدر مطرح کردند و پدر حکیمانه نسبت به آن عکس العمل نشان داد . نه تنها آنان را از یک ارتباط انسانی و ضروری سرزنش نکرد ، بلکه یکی از دخترانش را به دنبال آن فرد صالح فرستاد ؛ تا پیام پدرش را به او برساند .
* اما رفتاری پر از فریب :
این قصه می توانست به گونه ای دیگر رخ می داد . کسی می رفت نزد دختران ؛ و اینگونه با اینان سخن می گفت : به به تا به حال دختر چوپون ندیده بودیم که دیدیم . عجب بع بع ای های چاق و چله ای . خوب ظاهراً بابا تون که همراه تون نیست . خدا را شکر . عجله که ندارید ؟ اجازه بدهید این مردم مزاحم بروند ؛ اگر خواستید کمک تان می کنم . ممکنه آدرس خونه تون رو به من بدهید و یا ... ده ها چرند دیگر که منشأش جز نگاه غیر انسانی و جنسی به طرف مقابل نیست .
اگر حضرت موسی (ع) این گونه عمل می کرد ؛ نامش پس از 4000 سال به عظمت یاد نمی شد .
تنها انگیزه حرکت موسی و کمک به دختران حضرت شعیب « خدا » بود . برای خدا و با نگاه انسانی با آنان سخن گفت . برای خدا با مردم اطراف چاه درگیر شد . برای خدا گوسفندان را آب داد . و پس از انجام کار نزد دختران باز نگشت ؛ بلکه به سوی سایه درختی رفت شروع کرد با خدای رحمان به راز نشستن و عرض نیاز کردن .  
خدای رحمان هم به خاطر این کار انسانی و الهی اش به تمام نیاز های اصلی و بیولوژیکی اش پاسخی درخور داد :
اشتغال و ازدواج و مسکن .